آهنگ روسی «ستاره ای به نام خورشید»

آهنگ روسی «ستاره ای به نام خورشید» – ویکتور تسوی

برف سفید، یخ خاکستری
روی زمین ترک خورده
و شهری در میان جاده‌ای دایره وار
مانند پتویی چهل تکه که روی زمین انداخته باشند.

ابرهای شناور بالای شهر
نور آسمانی را سد می کنند
و دودی زرد رنگ، کل شهر را فرا گرفته.
شهری که دو هزار سال است
زیر نور ستاره ای به نام خورشید، زندگی می کند.

و دو هزار سال است که مردمان این شهر در جنگند.
جنگی بی دلیل و علت
که جوانان در آن می جنگند.
جنگ، داروی ضد پیری است.

خون سرخی که می‌ریزد،
بعد از یک ساعت به خاک بدل می‌شود،
بعد از دو ساعت گل و علف از آن می‌روید،
و بعد از سه ساعت دوباره جان می‌گیرد.
این گرمای نور ستاره ای است به نام خورشید.

همواره اینگونه بوده است که
سرنوشت بیشتر آنانی را دوست می‌دارد
که بر اساس قانون متفاوتی زندگی می‌کنند
و جوان می میرند.

برای او «آری» یا «نه»
و نام و مقام دیگران
بی ارزش و بی معناست
او می‌تواند دستش را به ستاره‌ها برساند
بدون آن که بفهمد این فقط یک رویاست
و سوخته از گرمای ستاره ای به نام خورشید
بیافتد و نقش بر زمین شود.

شاعر و خواننده: ویکتور تسوی
ترجمه: بهروز بهادری فر

گوش خیلی از روس‌ها با صدای «ویکتور تسوی» (Viktor Tsoi) آشناست. شاید در دوره ای از زندگی، برای نسلی از روس ها، نقش «جان لنون» انگلیسی ها یا «داریوش» ایرانی‌ها را داشته.
متفاوت بود. دورگه بود و ریشه های کره ای داشت. چهره متفاوتی داشت، خودش شعر می‌گفت، سبک متفاوتی داشت و در جوان (در ۲۸ سالگی) مرد.
موسیقی متفاوت او به سبک راک، در دوران شوروی بعد از جنگ جهانی دوم و در سال‌های پایانی حکومت شوروی، زمانی که درهای روسیه خیلی به خارج باز نشده بود، به شدت طرفدار داشت.
او گروهی به نام «کینو» (Kino) به معنای «سینما» راه انداخت که پس از مرگ زود هنگامش در تصادف رانندگی روی موتورسیکلت، از هم پاشید.
عبارت «تسوی زنده است» (ЦОЙ ЖИВ) را هنوز روی در و دیوار خیابان ها می بینید. هرچند نسل جدید روسیه، سلیقه و دنیای دیگری دارد.

2 فکر می‌کنند “آهنگ روسی «ستاره ای به نام خورشید»

  1. عرفان

    مرسی بهروز عزیز که این اثر زیبا رو گذاشتی.آدم دلش میخواد با این آهنگ در حال رقصیدن اشک بریزه.ی جور حس عجیبی داره.البته اکثر آهنگهای قدیمی و زمان شوروی به من همین حس عجیب رو میدن با این ادبیات غنی و پر و پیمونه روسی که کلماتش به روح من آرامش میده و استعاره ها و تشبیه و توصیفاتش انگار که تمومی نداره.چقد خوب میگه ” سرنوشت بیشتر آنانی را دوست می‌دارد
    که بر اساس قانون متفاوتی زندگی می‌کنند “….بازم ازت ممنون

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *