«حمید‌رضا آتش‌برآب» مترجم پرکار ادبیات روسی

«حمید‌رضا آتش‌برآب» را اولین بار چند سال پیش در نشستی با موضوع خیام در مسکو دیدم. در کنار چند ایران شناس روس درباره دلایل جهانی شدن اشعار خیام سخنرانی می کرد. دو چیز از آن جلسه به یادم ماند؛ یکی تواضع و فروتنی و دیگری نام خانوادگی جالبش.
بعدها اسمش را این ور و آن ور زیاد شنیدم و برایم جالب بود که جوانی تقریبا هم سن و سال خودم این قدر به ادبیات روسیه تسلط دارد و با جسارت و جدیت به ترجمه آثار ادبی روسیه مشغول است.
پیگیر کارهایش بودم تا این که یک ماه پیش از او خواهش کردم برای سایت «آی لاو راشا» شرح حالی از خود و فعالیت هایش بنویسد. بالاخره با اصرار من، دیروز متن زیر را در اختیارم گذاشت.
علاقمندان به ادبیات روسیه می توانند علاوه بر مطالعه ترجمه های منتشر شده او، در کلاس ها و سخنرانی های وی که در موسسات مختلف برگزار می شود، شرکت کنند.
بهروز بهادری فر

حمید‌رضا آتش‌برآب

حمید‌رضا آتش‌برآبمیانه‌ی اَمردادِ ۱۳۵۶ در خوزستان و اهواز ِ زیبا زاده شدم که چندی بعد در جنگ به ویرانه‌‌ای بدل شد. نام ِ خانوادگیِ من برخلاف تصور بسیاری نام حقیقی من است و به‌هیچ‌عنوان مستعار نیست.
چندی بعد ضربات وحشیانه‌ی زندگی آغاز شد و مثل بسیاری جنگزده شدیم و پدرم را هم از دست دادم که در این‌بین خواهرم شش‌ماهه بود. مادر در شرایطی بسیاردشوار ما را بزرگ کرد و سهم بسیاری در هر‌آن‌چه به آن رسیده‌ام و خواهم‌رسید، داشته و دارد.

از پنج‌سالگی در کرج و تهران رشد کردم و از همان اوایل به ادبیات و به‌ویژه شعر علاقه‌ی بسیاری داشتم. تا پایان دبیرستان تقریباً هرآن‌چه از آثار مهم ادبیات فرانسه، بریتانیا و به‌خصوص روسی ترجمه شده‌بود، خوانده‌بودم. پس از دبیرستان به‌خاطر علاقه‌ی عمیقم به فرهنگ و ادب روسی، به اوکرائین رفتم و تا مقطع فوق‌لیسانس، ادبیاتِ روسی-انگلیسی خواندم.
در همان‌ اوایل مهمترین آشناییِ زندگیِ من (که تأثیرگذارترین رابطه‌ی دوستانه‌ام بوده‌است) در کی‌یــِف با دمیتری کاراتی‌یــِف ـــ شاعر و نویسنده‌ی بزرگ اوکرائین ـــ رخ داد. هر دیدار و گفت‌وگومان عشق به شعر روس را در من صدچندان کرد.

در ماههای نخستِ ۱۹۹۸ با کارهایی پراکنده از شعر معاصر روسی ذوق آزمودم، اما به‌زودی همه‌ی آنها را کنار گذاشتم و به توصیه‌های پیگیرانه و دوره‌ی فشرده‌ی پیشنهادیِ استاد کاراتی‌یــِف، به‌موازات تحصیل، ادبیات کلاسیک روس و به‌ویژه شعر روسی را جدی‌تر از پیش بازخوانی کردم.
درک ناب و متقابلی بود در مناسباتِ خاطره‌انگیزِ ادبی‌مان که مدام هم پررنگ‌تر می‌شد. گفت‌وگوها و شعرخوانیهامان در محافل مختلف به روسی و فارسی تجربه‌ی عمیقی برای من بود. با وجود وضع بسیار پریشان مالی هردوی ما در آن سالهای وصف‌ناپذیر ِ پس از فروپاشیِ شوروی و بیماری سختِ استاد، که به‌تازگی از آن جان به در برده‌بود، ایشان با اشتیاق بسیار به آموختن فارسی همت گماردند و این افتخار هم نصیب من شد تا به‌واسطه‌ی آموزش فارسی، بیشتر در خدمتشان باشم.
ترجمه‌های مشترکی را با ایشان از شعر معاصر و کلاسیک فارسی به زبان روسی انجام دادیم که سوای شیرینی و جذابیت کار، در شناخت بیشتر من از ظرافت شعر هردوزبان و پیچیدگیِ هنر ترجمه نیز موثر افتاد.

به‌تدریج ترجمه‌های مستقل خودم را از ادبیات روسی آغاز کردم که بیشتر در حوزه‌ی شعر بود.
نخستین کتابم که بسیار هم برخلاف انتظار معروف شد «به‌سلامتی خانمها» نام داشت؛ مجموعه‌ی صد داستان کوتاه و طنز ترجمه‌نشده‌ی چخوف.
سپس ترجمه‌ی «آقایی از سانفرانسیسکو» که مجموعه‌ی چهل‌وپنج داستان ایوان بونین بود را در نشر نی منتشر کردم که کاندید نهاییِ ترجمه‌ی سال شد. این کار به تشویق و پیگیری خشایار دیهیمی منتشر شد که محبتهایش سهم بسیاری در ادامه‌ی کار من داشت.

مهمترین چالش من در آن سالها ترجمه‌ی نیکالای لِسکوف بود، که به‌نظر بسیاری خیلی خوب از آب درآمد: رمانِ مشهور ِ نیکالای لِسکوف ـــ «زائر افسون‌شده» ـــ با تمام دشواریهای زبانی این نویسنده‌ در نشر ماهی منتشر کردم.
«سوارکار مفرغی» ــ مهمترین منظومه‌ی پوشکین را به شکل دوزبانه در نشر هرمس منتشر کردم که این آغاز فعالیت من با نشر معظم هرمس بوده‌است.

به روسیه رفتم و در دانشگاه مرکزی مسکو فوق‌لیسانس ادبیات روسی را در دانشکده‌ی ادبیات قرن نوزدهم و دکترای ادبیات روسی را در دانشکده‌ی ادبیات قرن بیستم به پایان رساندم و در تمام ِ این مدت بازهم ترجمه را کنار نگذاشتم.
دراین‌بین، مجموعه‌ی «عصر طلایی و عصر نقره‌ای شعر روس» را در نشر نی منتشر کردم که گزیده‌ای بود از ترجمه‌های شعرم در سالهای گذشته از دوقرن شعر روسیه.

از آن پس بیشتر آثارم را به نشر هرمس داده‌ام:
«در مایه‌های ایرانی» (دوزبانه) که مهمترین اثر ِ شاعر ملیِ روسیه سِرگِی یــِسِنین است؛
«هنرمند چهره‌پرداز» که رمانکی دیگر از نیکالای لِسکوف است؛
رمانِ «مرگِ ایوان ایلیچ» اثر لِف تالستوی (که بهترین ترجمه‌ی سال شناخته شد)؛
رمانِ «النگوی یاقوت» اثر ِ آلکساندر کوپرین؛
رمانِ «دختر سروان» اثر پوشکین که علاوه بر رمان، شناختنامه‌ی کاملی است درباره‌ی پوشکین و نقد و خاطرات و تفسیرهای خودِ رمان.

کتابهایی که زیر چاپ دارم اینهاست:
رمانِ «ناشناس» اثر داستایــِفسکی و «گل قرمز» اثر گارشین.

کتابهایی هم در مرحله‌ی انجام هستند:
رمانِ «دکتر ژیواگو» باریس پاسترناک؛
«همسر» آنتون چخوف (مجموعه‌ی ده داستان عاشقانه)؛
رمانِ «چه باید کرد؟» اثر نیکالای چیرنی‌شِفسکی؛
و چند مجموعه‌ی در دست پایان نیز دارم از آنّا آخماتاوا، ولادیمیر مایاکوفسکی و مارینا تسوتایوا به شکل دوزبانه.

به دلایلی که هرگز بر من معلوم نشد و نیست، پنجسال است که پس از دکتری، هرگز به‌عنوان استاد زبان و ادبیات روسی در دانشگاههای ایران هیأت علمی نشدم. اما در تمامیِ این سالها و در موسسات و کلاسهای مختلف نظیر «شهر کتاب»، «موسسه مطالعاتی ایراس»، «موسسه مطالعاتی پرسش» دوره‌هایی تخصصی را درباره‌ی ادبیات روسی برگزار می‌کنم و با نهایت افتخار در خدمت علاقه‌مندان این ادبیات هستم.

حمیدرضا آتش‌برآب
اوایل بهمن ۱۳۹۳ شمسی

16 فکر می‌کنند “«حمید‌رضا آتش‌برآب» مترجم پرکار ادبیات روسی

  1. بازتاب: شعر: با سلامی سوی تو می‌آيمآی لاو راشا | آی لاو راشا

  2. بازتاب: شعری از «سرگی یسنین»آی لاو راشا | آی لاو راشا

  3. بازتاب: شعر روس: نامه ای به مادرآی لاو راشا | آی لاو راشا

  4. بازتاب: الکساندر بلوک: صبح مه‌آلود | آی لاو راشا

  5. toktam

    با درود بر شما وتشکر به خاطر سایت آموزندتون میخواستم از آقای آتش بر آب بپرسم حقیقتا چرا ادبیات روسیه اینقدر پر محتوا و زیباو لطیف هست؟ البته میدونم که خیلی از چراها ممکن است پاسخ نداشته باشند وما میتونیم به عنوان یک واقعیت قبولشون کنیم ممنون.
    تکتم

    پاسخ
  6. بازتاب: صدا و ویدئوی لئو تالستوی | آی لاو راشا

  7. ليلا

    سلام
    واقعا متاسفم که در دانشگاه هاى ما از اساتیدى همچون دکتر آتش برآب استفاده نمى کنند، اما اساتیدى که میتوانم به جرأت بگویم بسیار کم سواد هستند، مشغول تدریس مى باشند! متاسفم، خیلى متاسفم!

    پاسخ
  8. فریدونی

    واقعا جای تاسف داره که نام همچین انسان بزرگی (چه از دیدگاه انسانی و چه علمی) جایی در میان اساتیدی که حتی قابل مقایسه با اشون نیستن نداره

    پاسخ
  9. مهسا

    ایمیلی از ایشون دارید که در اختیار من بذارید؟برای پایان نامه م راهنمایی میخواستم ازشون.

    پاسخ
  10. المیرا

    کتاب( قمار باز با نه تفسیر) را از ایشان مطالعه کردم وباب اشنایی با این مترجم خلاق و هوشمند شد …ترجمه های مختلفی از رمان ارزشمند قمار باز هست اما خلاقیت وذوق ایشان در گردآوری تفسیرها وتحلیل های مطرح بر این رمان توجه مرا جذب کرد که بدانم این مترجم نه چندان مشهور اما شدیدا مستعد چه کسی است؟؟ واز جوان سالی ایشان متعجب وخوشحال شدم انشالله روز به روز درخشش وتلالو بیشتری در ادبیات کشورمان ومعرفی آن به جهان داشته باشند

    پاسخ
  11. منصور

    سلام خدمت شما سعی کردم ترجمه های جناب عالی رو حتما داشته باشم آیا برادران کارامازوف رو ترجمه کردهاید یا خیر

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *