نویسنده: خانم نرگس ناصری
فوق لیسانس تاریخ هنر و فرهنگ، دانشگاه عالی اقتصاد و مرکز پژوهش مسکو
اصل مقاله از مجله حرفه هنرمند
استنکا رازین، ۱۹۰۶، واسیلی سوریکف، موزه هنرهای روسی در سنت پیترزبورگ
شخصیت افسانهای رهبر شورشیان کازاک، «استنکا رازین» (۱۶۳۰-۱۶۷۱)، با انداختن شاهدخت محبوب ایرانیاش به آبهای خروشان ولگا به قهرمان داستانهای فولکلور روسیه تبدیل شد و قرنها منبع الهام هنرمندان و نویسندگان این کشور بود.
روسیه قرن هفدهم را با دردسرهای زیادی شروع کرد که آخرین آن از ۱۵۹۸ تا ۱۶۱۳ ادامه داشت. این زمان پایان سلسله روریک (سلسلهای از نسل وایکینگها) و آغاز سلسلهی رومانوفها بود.
سلسلهی رومانوفها برای از بین بردن اثر آشفتگیها تلاش کردند قدرت تزار را افزایش دهند. تقسیم جامعه به دو قسمت اشراف و دهقانان باعث تشدید ناآرامیها شد.
کازاکها که مردمانی از قومهای مختلف جنوب روسیه و اوکراین و لهستان بودند و به طبقات پایین جامعه تعلق داشتند، با فرار از دست اربابان فئودال، زندگی آزادی را در استپهای جنوبی و اطراف رودهای دُن و دنیپر برگزیدند. دولت تزاری روسیه در ازای این زندگیِ آزاد، مرزداری از روسیه را به آنها سپرده بود.
در سال ۱۶۶۷، گروهی از کازاکها به سرکردگی استنکا رازین، دُن را به قصد رسیدن به دریای خزر ترک کردند. وقتی مسکو از نیت رازین خبردار شد، گروههایی را برای متوقف کردن او فرستاد اما او راه خود را از طریق رود ولگا برای رسیدن به دریای خزر ادامه داد.
در نزدیکی رود اورال، دولت بسیاری از نیروهای او را کشت اما رازین فرار کرد و به غارت شهرهای ایران پرداخت. در این مسیر آنها شهر دربند در داغستان، و شهر باکو را به محاصره خود در آوردند، و در شهرهای رشت و فرحآباد به قتل و غارت و تجاوز پرداختند، هرچند در یک نبرد غیر قابل پیشبینی، ایرانیها ۴۰۰ کازاک را از بین بردند (در روایتها آمده روسها ۲۳ کشتی بزرگ داشتند و ۱۵ کشتی بادبانی که توپخانهی آنها مجهز به ۲۰ سلاح گرم بزرگ و ۲۰ سلاح گرم کوچک بود و ایرانیان هفتاد کشتی داشتند که به ۳۰ سلاح گرم مجهز بود و در تعدادی از کشتیها تفنگدارانی نیز حضور داشتند).
رازین به اصفهان نزد شاه سلیمان صفوی رفت تا در ازای وفادری به او در مقابل تزار روسیه از او اجازه اقامت بگیرد. اما شاه ایران برای اینکه جنگی بین ایران و روسیه در نگیرد این اجازه را نداد و برای پنج روز آنها در رشت و فرح آباد با مقامات محلی شروع به تبادل زندانیان کردند و قبل از اینکه با شاه توافقی صورت بگیرد رازین دریای خزر را برای غارت بیشتر ترک کرد.
افسانههای محلی روسی، از عشقی میگویند که در جریان این جنگ بین رازین و شاهدخت ایرانی شکل گرفت.
استنکا رازین و شاهدخت ایرانی
اگرچه در هیچ متنی به نام و نسب دختر اشارهای نشده اما در اشعار روسی از او به عنوان شاهزادهای ایرانی نام برده شده است.
رازین در راه از بازگشت از خزر تمام توجهش به معشوقهاش بود و این باعث نارضایتی همراهانش شد چراکه ایرانیان تعداد زیادی از همرزمانشان را کشته و اسیر کرده بودند.
استنکا رازینِ مغرور برای خشنودی سربازان و از خودگذشتگی برای آنها از این عشق دست کشید و به ولگا گفت: «ای ولگای زیبا، من از شما موهبتهای زیادی دریافت کردهام و هیچ هدیهای به شما ندادهام و نمیخواهم بیشتر از این ناسپاس باشم.» پس دستان دختر را بست، به او طلا و الماس آویزان کرد و مثل یک ملکه، شاهدخت ایرانی را برای برادران کازاکی فدا کرد و به آبهای خروشان ولگا انداخت.
استنکا رازین شاهدخت ایرانی را به آب میاندازد/ گراوور
ادامهی خواندن→