بایگانی دسته: تاریخ

سرود کروبی، اثر چایکوفسکی


همان‌طور که مسلمانان شیعه، دعای توسل و ندبه و جوشن کبیر دارند، مسیحیان ارتودوکس، نیایش‌های قدسی دارند که بدون ساز و به صورت آواز جمعی اجرا می‌شوند.
در مناسبت‌های مختلف، در کلیساهای نیایشی، گروه هم‌سُرایان، این نیایش‌ها را اجرا می‌کنند.

یکی از این نیایش‌های قدسی، نیایشی است به قلم قدیس یوحنای زرین‌دهان (جان کریسوس‌توم) که در قرن چهارم میلادی می‌زیسته است.
او به قدری در سخن‌وری و منبرنشینی خبره بود که به او لقب زرین‌دهان دادند.

به نوعی می‌توان قدیسان مسیحی در مذهب کلیسای ارتودوکس را، با وجودی که هیچ نسبت خونی با حضرت مسیح ندارند، با امام‌زادگان در اسلام و شیعه مقایسه کرد.
این قدیسان، چه مرد و چه زن، مورد تکریم باورمندان هستند و به طور کلی می‌توان گفت که هر کلیسایی به افتخار و نام یکی از این قدیسان نام‌گذاری شده است و مردم برای دعا و طلب حاجت، به ایشان متوسل می‌شوند.

به هر قدیسی، کرامات خاصی نسبت داده شده و باورمندان تصاویر (تمثال) برخی از قدیسان را در منزل و کیف و خودروی خود نگهداری می‌کنند تا از بلاهای خاصی به دور باشند.

اجرای نیایش‌های قدسی در زمان روسیه تزاری، در انحصار کلیسا بود و هر نوع اجرایی باید به تایید کلیسا می‌رسید.
پیوتر چایکوفسکی، آهنگساز برجسته روس که به غنای هنری نیایش‌های قدسی پی برده بود، بیش از ۱۴۰ سال پیش، نیایش «قدیس یوحنای زرین‌دهان» را برای گروه هم‌سُرایان بازنویسی و تنظیم کرد.

این کار باعث جنجال و دعوایی حقوقی شد و در نهایت، برای اولین بار، حکم داده‌شد که آهنگسازان برای آثار مذهبی‌شان، نیازی به مجوز کلیسا ندارند و چایکوفسکی اولین آهنگساز برجسته‌ای بود که وارد خلق موسیقی مذهبی شد.
پس از او، دیگر آهنگسازان روس مانند ریمسکی-کورساکف و راخمانینف هم این مسیر را ادامه دادند.

سرود کروبی (Cherubic Hymn) قطعه‌ای بسیار معروف از نیایش قدیس یوحنای زرین‌دهان با تنظیم چایکوفسکی است که می‌شنوید.

فرشتگان کروبی (کروبیان)، بعد از فرشتگان اورنگی (اورنگیان)، دومین ملائک مقرب پرودگار در آسمان اول هستند که ۴ بال دارند.
ملائک در مسیحیت دارای مراتب و درجات ۹ گانه در ۳ آسمان هستند. فرشتگان نگهبان، در آسمان سوم، نزدیک‌ترین فرشتگان به انسان‌ها هستند.

بهروز بهادری فر

رویدادنامه رادزیویل

رویدادنامه رادزیویل (Радзивилловская летопись) یکی از قدیمی‌ترین رویدادنامه‌های تاریخ روسیه است و به سبب داشتن بیش از ۶۰۰ تصویر (مینیاتور) از وقایع تاریخی روسیه قرون وسطی، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

این رویدادنامه که متعلق به قرن ۱۵ میلادی است و به زبان اسلاوی شرقی باستان نوشته شده و در آکادمی علوم روسیه در سنت پترزبورگ (RAS) نگهداری می‌شود، در واقع کپی از نسخه اصلی قدیمی‌تری است که از بین رفته.

قدیمی‌ترین کتاب تصویر‌سازی شده روسی، انجیل آسترامیر (Остромирово Евангелие) متعلق به قرن ۱۱ میلادی است، با تصاویری بسیار کمتر از رویدادنامه رادزیویل. این کتاب در کتابخانه ملی روسیه (NLR) در سنت پترزبورگ نگهداری می‌شود.

تصاویری از این کتاب رویدادنامه رادزیویل می‌بینید.

دانلود نسخه الکترونیک رویدادنامه رادزیویل (فرمت PDF)

نامه روی پوست درخت توس

از گاستیاتا به واسیل
هر چه پدر داد و هر چه اقوام دادند، پیش شوهرم ماند.
حالا با یک زن دیگر ازدواج کرده و چیزی به من نمی‌دهد.
قول و قرار که گذاشتند، من را بیرون انداخت و با او ازدواج کرد.
خواهش می‌کنم بیا.

این ترجمه نامه‌ای است (تصویر پیوست) به زبان اسلاوی باستان که ۸۵۰ سال پیش، همزمان با حکومت سلجوقیان در ایران، زنی از اهالی نووگورود (Novgorod) روسیه، به یک مرد که احتمالا برادر یا از اقوام او بوده، روی پوست درخت توس نوشته و درخواست کمک کرده‌است.

این نامه در موزه دولتی تاریخ روسیه (ГИМ) که در کنار میدان سرخ مسکو واقع شده، نگهداری می‌شود.

درخت توس (غان) در روسیه به وفور یافت می‌شود.
پوست درخت توس (Beresta) نرم و سفید و انعطاف‌پذیر است و روس‌ها از زمان‌های دور از آن برای نوشتن استفاده می‌کرده‌اند.

در اردوگاه‌های کار اجباری (گولاگ) زمان شوروی هم بعضی از تبعیدیان روی پوست درخت توس نامه نوشته و در فرصت مناسب از قطار به بیرون می‌انداختند. اهالی محلی که این نامه‌ها را پیدا می‌کردند، به نحوی نامه را به دست دوست و اقوام نویسنده نامه می‌رساندند.

درخت توس، نقش مهمی در تاریخ و فرهنگ و ادبیات روسیه داشته است.

بهروز بهادری فر

اینِسا، معشوقه لنین

در سال‌های اخیر، از «اینِسا آرمانْد» (Inessa Armand) به عنوان معشوقه لنین نام برده می‌شود.
او نقش مهمی در انقلاب کمونیستی شوروی داشت و یکی از معدود معتمدان لنین بود.

اینسا در پاریس با لنین و همسرش، نادیا آشنا و مجذوب عقاید و کاریزمای لنین شد.
نامه‌ها و مکاتبات وی با لنین حکایت از رابطه عاطفی این دو دارد، و همین باعث شد تا نقش سیاسی وی در حاشیه قرار گرفته و تا سال‌ها مورد غفلت واقع شود. استالین، به طور خاص، سعی در پاک کردن نقش او در انقلاب شوروی داشت.

او دست راست لنین بود و مسئولیت‌های مهمی بر عهده داشت و به خاطر لنین به زندان افتاد.
جالب این که نادیا هم از نقش پررنگ و حضور اینسا در زندگی لنین، ابراز خوشحالی و رضایت می‌کرده.

وی در ۴۶ سالگی و در اوایل انقلاب شوروی بر اثر بیماری درگذشت و اولین زنی است که با مراسم و احترام ویژه در میدان سرخ مسکو دفن شد.

بهروز بهادری فر

فیلم «آرایشگر سیبری»

آرایشگر سیبری (به زبان انگلیسی و با دوبله تک صدای روسی)، محصول ۱۹۹۸ به کارگردانی نیکیتا میخالکوف، داستان یک مثلث عشقی در زمان روسیه تزاری است.

یک مخترع آمریکایی ماشینی (آرایشگر سیبری) برای برداشت آسان چوب درختان اختراع کرده‌ و به روسیه آمده تا حمایت یکی از شاهزاگان روسیه را برای خرید این دستگاه جلب کند.
در این سفر، یک خانم زیبایی آمریکایی به نام جِین هم که در روسیه ارتباطاتی دارد، او را همراهی و کمک می‌کند.

در جریان این سفر، جِین درگیر یک مثلث عشقی بین آندری که یک سرباز ساده است و فرمانده او، ژنرال رادلوف می‌شود.

رابطه جِین و آندری جدی‌ می‌شود، اما آندری متوجه می‌شود که جِین قصد دارد برای موفقیت پروژه فروش دستگاه آرایشگر سیبری، از عشق آندری به نفع ژنرال رادلوف که مرد بانفوذی است، صرف نظر کند.

آندری در حین یک اجرای هنری، به ژنرال رادلوف حمله می‌کند تا به خیال خودش او را از سر راه بردارد، اما ژنرال که به رابطه مخفی سربازش با جِین پی برده، از قدرتش استفاده کرده و با چسباندن اتهامات واهی با این سرباز ساده، او را به چندین سال کار اجباری در سیبری تبعید می‌کند و تلاش‌های جِین برای آزاد کردن او بی‌نتیجه می‌ماند.

سال‌ها بعد جِین برای ملاقات با آندری به سیبری می‌رود، اما موفق به دیدار او نمی‌شود.

داستان به شکل نامه جِین به پسر ۲۰ ساله‌اش که به ارتش پیوسته روایت می‌شود. جِین این راز سر به مهر را به پسرش بازگو می‌کند؛ پدرت، آندری، همان سرباز عاشق پیشه است.

تماشای فیلم کامل

بهروز بهادری فر

پیغام صوتی تالستوی

در سال ۱۹۰۷ میلادی (۱۲۸۶ خورشیدی) Stephen Bonsal گزارشگر معروف روزنامه «نیویورک تایمز» به روسیه سفر کرد و با لئو تالستوی دیداری داشت.
پس از بازگشت به آمریکا، از طریق دوستی به توماس ادیسون، سفارش یک دستگاه ضبط صدای گرامافون (فونوگراف) داد تا برای تالستوی بفرستد.
ادیسون در ژانویه ۱۹۰۸ دستگاه را به تالستوی هدیه کرد و از او درخواست کرد صدای خود را به زبان‌های مختلف روی استوانه‌های مومی ضبط کرده و برای او بفرستند.

تالستوی از ادیسون تشکر کرد و علاوه بر اجابت درخواست وی و ضبط صدای خود به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسه و روسی، که تعدای از آن‌ها موجود است، گاهی اوقات به جای نامه‌نگاری با دوستان یا برای ثبت افکار و نظراتش، صدای خود را ضبط می‌کرد.
با وجودی که تعداد زیادی از این استوانه‌های مومی از بین رفتند، اما تعداد کمی باقی مانده‌اند و بدین طریق، صدای تالستوی در ۳ سال پایانی زندگی‌ پرثمرش، ماندگار شد.

در یکی از این پیغام‌های صوتی، تالستوی داستانی پندآمیز تعریف می‌کند:

یکی بود پولدار بود، ولی بعد فقیر شد.
انواع و اقسام بدبیاری ریخت سرش. اول خونه‌اش آتیش گرفت. بعد دام‌‌هاش از بین رفتن.
رفت تو خونه مردم کار کنه، گیر یه صاحب‌کار بدجنس افتاد.
کار کرد، کار کرد، اما وقتی که موعد تسویه حساب رسید، معلوم شد طرف پولی نداره که بده.
بی‌پول از اونجا رفت و هرچی تنش داشت فروخت تا گرسنه نمونه. کار به جایی رسید که پول نداشت کفش بخره و پابرهنه می‌رفت خونه.
سر راه نشست رو زمین و شروع کرد از خدا شکایت کردن. گفت خدایا، آخه چرا من انقدر بدبختم؟ از من بدبخت‌تر کسی تو این دنیا نیست.
یه دفعه چشمش به یکی افتاد که پا نداشت و رو زانو راه می‌رفت.
بعد پیش خودش گفت، درسته لباس و کفش ندارم بپوشم، ولی به جاش پا دارم. این بنده‌ خدا پا هم نداره. اون از من هم بدبخت‌تره.

«لئو تالستوی» (Lev Tolstoy) نویسنده شهیر روس، در یک خانواده اشرافی و با اصل و نسب به دنیا آمد. او در سال‌های پایانی عمرش از فقر و تبعیض در جامعه به ستوده آمده و به حمایت از فقرا، زندانیان سیاسی، سربازان فراری و… پرداخت.
به دلیل همین افکار خاص او بود که چند سال مانده به فوتش، کلیسای ارتودوکس روسیه او را مرتد اعلام کرد.

«تالستوی» در ۸۲ سال عمر پرثمرش، اتفاقات تاریخی مهمی را به چشم خود دید. تولد او تنها چند سال بعد از حمله و شکست ناپلئون بناپارت به روسیه اتفاق افتاد. سی و اندی سال داشت که رعیت‌داری در روسیه ملغی و سیاست اصلاحات اراضی به اجرا گذاشته شد. سیاستی که به نارضایتی‌ها دامن زد و شورش‌های گاه و بی‌گاه مردمی را به همراه آورد.

طی ۴۰ سال پایانی عمر او، سطح سواد در جامعه از یک درصد، به ۲۰ درصد رسید و ساختار اجتماعی جامعه به سرعت در حال تغییر بود و به همین دلیل دغدغه آگاهی‌رسانی و آموزش، «تالستوی» را به یک فعال اجتماعی بدل کرد.
«تالستوی» انقلاب مشروطه ۱۹۰۵ روسیه تزاری که منجر به تاسیس مجلس «دوما» شد را هم در چند سال پایانی عمرش به چشم دید. انقلابی که چند سال بعد از مرگ تالستوی، روسیه تزاری را از عرش به فرش کشاند و کمونیست‌ها را به قدرت رساند.

نمی‌شود از «تالستوی» گفت، ولی از «سوفیا» همسرش نامی نبرد. همسری وفادار که از ۱۸ سالگی تا پایان عمر، در تمام مشکلات و تغییرات و طوفان‌های فکری، و حتی دوران عیاشی و خوشگذارانی‌های «لئو»، همراه و مراقب او بود.

منزل و محل دفن «لئو تالستوی» در منطقه «یاسنایا پالیانا» (Yasnaya Polyana) به معنای «بیشه آفتابی» است. در همین «بیشه آفتابی» بود که او «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» را نوشت.
«یاسنایا پالیانا» چند کیلومتر بیشتر با شهر «تولا» (Tula) فاصله ندارد. شهری در ۲۰۰ کیلومتری جنوب مسکو که مرکز سماور سازی روسیه است.
امروزه، ملک و منزل «تالستوی» به یک موزه فضای باز تبدیل شده و بازدید از آن برای عموم آزاد است.

بهروز بهادری فر

مراسم گشایش مجتمع ذوب آهن اصفهان با حضور نخست وزیر شوروی، ۱۳۵۱ خورشیدی


نسخه آپارات

مراسم گشایش مجتمع ذوب آهن اصفهان با حضور نخست وزیر شوروی، ۱۳۵۱ خورشیدی

روز ۲۳ اسفند ۱۳۵۱ (۱۹۷۴ میلادی) آلکسی کاسیگین، رییس شورای وزرای شوروی، برای حضور در مراسم گشایش کارخانه ذوب آهن آریامهر (ذوب آهن اصفهان)، به همراه دخترش وارد تهران شد.
این دومین سفر نخست وزیر شوروی به ایران بود.

امیر عباس هویدا، نخست وزیر و عباسعلی خلعتبری، وزیر امور خارجه ایران به استقبال وی رفتند.

مدت زیادی از جشن‌های ۲۵۰۰ ساله نگذشته و ایران با وجود نظر منفی آمریکا، با همکاری و مشارکت شوروی، نخستین کارخانه ذوب آهن اصفهان را راه‌اندازی کرده‌است.
بخش عمده هزینه راه‌اندازی کارخانه از محل وام کم بهره و بخش دیگر از محل فروش گاز به شوروی تامین شده‌است.

پس از دیدار با محمدرضا شاه پهلوی، و امضای تفاهم‌نامه‌های اقتصادی، کاسیگین به اصفهان می‌رود.
در این مراسم ۳۵ هزار کارگر ایرانی و روس حضور داشتند.

آرزوی دیرینه ایران از زمان قاجار برای داشتن ذوب آهن، برآورده و مسیر تولید و کارآفرینی در ایران هموارتر شد.

بهروز بهادری فر

رهبر شورشی‌های کازاک، شاهدخت ایرانی را به رود ولگا می‌اندازد

نویسنده: خانم نرگس ناصری
فوق لیسانس تاریخ هنر و فرهنگ، دانشگاه عالی اقتصاد و مرکز پژوهش مسکو
اصل مقاله از مجله حرفه هنرمند


استنکا رازین، ۱۹۰۶، واسیلی سوریکف، موزه هنرهای روسی در سنت پیترزبورگ

شخصیت افسانه‌ای رهبر شورشیان کازاک، «استنکا رازین» (۱۶۳۰-۱۶۷۱)، با انداختن شاهدخت محبوب ایرانی‌اش به آب‌های خروشان ولگا به قهرمان داستان‌های فولکلور روسیه تبدیل شد و قرن‌ها منبع الهام هنرمندان و نویسندگان این کشور بود.

روسیه قرن هفدهم را با دردسرهای زیادی شروع کرد که آخرین آن از ۱۵۹۸ تا ۱۶۱۳ ادامه داشت. این زمان پایان سلسله روریک (سلسله‌ای از نسل وایکینگ‌ها) و آغاز سلسله‌ی رومانوف‌ها بود.

سلسله‌ی رومانوف‌ها برای از بین بردن اثر آشفتگی‌ها تلاش کردند قدرت تزار را افزایش دهند. تقسیم جامعه به دو قسمت اشراف و دهقانان باعث تشدید ناآرامی‌ها شد.

کازاک‌ها که مردمانی از قوم‌های مختلف جنوب روسیه و اوکراین و لهستان بودند و به طبقات پایین جامعه تعلق داشتند، با فرار از دست اربابان فئودال، زندگی آزادی را در استپهای جنوبی و اطراف رودهای دُن و دنیپر برگزیدند. دولت تزاری روسیه در ازای این زندگیِ آزاد، مرزداری از روسیه را به آنها سپرده بود.

در سال ۱۶۶۷، گروهی از کازاک‌ها به سرکردگی استنکا رازین، دُن را به قصد رسیدن به دریای خزر ترک کردند. وقتی مسکو از نیت رازین خبردار شد، گروه‌هایی را برای متوقف کردن او فرستاد اما او راه خود را از طریق رود ولگا برای رسیدن به دریای خزر ادامه داد.

در نزدیکی رود اورال، دولت بسیاری از نیروهای او را کشت اما رازین فرار کرد و به غارت شهرهای ایران پرداخت. در این مسیر آن‌ها شهر دربند در داغستان، و شهر باکو را به محاصره خود در آوردند، و در شهرهای رشت و فرح‌آباد به قتل و غارت و تجاوز پرداختند، هرچند در یک نبرد غیر قابل پیش‌بینی، ایرانی‌ها ۴۰۰ کازاک را از بین بردند (در روایت‌ها آمده روس‌ها ۲۳ کشتی بزرگ داشتند و ۱۵ کشتی بادبانی که توپخانه‌ی آن‌ها مجهز به ۲۰ سلاح گرم بزرگ و ۲۰ سلاح گرم کوچک بود و ایرانیان هفتاد کشتی داشتند که به ۳۰ سلاح گرم مجهز بود و در تعدادی از کشتی‌ها تفنگ‌دارانی نیز حضور داشتند).

رازین به اصفهان نزد شاه سلیمان صفوی رفت تا در ازای وفادری به او در مقابل تزار روسیه از او اجازه اقامت بگیرد. اما شاه ایران برای این‌که جنگی بین ایران و روسیه در نگیرد این اجازه را نداد و برای پنج روز آن‌ها در رشت و فرح آباد با مقامات محلی شروع به تبادل زندانیان کردند و قبل از این‌که با شاه توافقی صورت بگیرد رازین دریای خزر را برای غارت بیشتر ترک کرد.

افسانه‌‌های محلی روسی، از عشقی می‌گویند که در جریان این جنگ بین رازین و شاهدخت ایرانی شکل گرفت.


استنکا رازین و شاهدخت ایرانی

اگرچه در هیچ متنی به نام و نسب دختر اشاره‌ای نشده اما در اشعار روسی از او به عنوان شاهزاده‌ای ایرانی نام برده شده است.

رازین در راه از بازگشت از خزر تمام توجهش به معشوقه‌اش بود و این باعث نارضایتی همراهانش شد چراکه ایرانیان تعداد زیادی از همرزمانشان را کشته و اسیر کرده بودند.

استنکا رازینِ مغرور برای خشنودی سربازان و از خودگذشتگی برای آن‌ها از این عشق دست کشید و به ولگا گفت: «ای ولگای زیبا، من از شما موهبت‌های زیادی دریافت کرده‌ام و هیچ هدیه‌ای به شما نداده‌ام و نمی‌خواهم بیشتر از این ناسپاس باشم.» پس دستان دختر را بست، به او طلا و الماس آویزان کرد و مثل یک ملکه، شاهدخت ایرانی را برای برادران کازاکی فدا کرد و به آب‌های خروشان ولگا انداخت.


استنکا رازین شاهدخت ایرانی را به آب می‌اندازد/ گراوور
ادامه‌ی خواندن

برای اولین بار: تصاویر عهدنامه‌های گلستان و ترکمنچای

درباره عهدنامه‌های گلستان (۱۸۱۳) و ترکمنچای (۱۸۲۸) بین ایران رو روسیه، بسیار گفته شده و می‌شود.

با این وجود، متن این قراردادهای مهم تاریخی، به راحتی در دسترس نیست و مطالب موجود، عموما حاوی تحلیل‌ها و قضاوت‌های شخصی نگارندگان است.

تا آن‌جا که من اطلاع دارم، نسخه عهدنامه گلستان در ایران مفقود شده و نسخه عهدنامه ترکمنچای موجود در ایران، ناقص است.

برای اولین بار تصاویر این دو عهدنامه مهم را منتشر می‌کنم. اگرچه فایل‌ها را قبلا در اختیار موسسه همشهری و گنجینه بانک ملی ایران قرار داده بودم.

این تصاویر، اسکن نسخه‌های اصلی است که از آرشیو وزارت امور خارجه روسیه استخراج شده‌‌اند.

امیدوارم انتشار این فایل‌ها‌، مورد توجه علاقمندان و متخصصان قرار بگیرد و به فهم بهتر این قراردادها کمک کند.

بهروز بهادری فر

پی‌نوشت:
انتشار اسکن عهدنامه‌های گلستان و ترکمنچای بازتاب زیادی داشت. اغلب پیغام‌ها مربوط به تهیه متن پیاده شده این قراردادها بود.

خوشبختانه مطلع شدم که نشر پرنده، به مدیریت همکلاسی و دوست عزیز و قدیمی‌ام، آقای عباس حسین‌نژاد که در تهیه نسخه‌ الکترونیکی مشارکت و همفکری داشتند، این دو عهدنامه را در قالب یک کتاب نفیس منتشر کرده‌است.

علاقمندان می‌توانند برای تهیه این کتاب با انتشارات پرنده تماس بگیرند.

عهدنامه‌های ایران و روسیه؛ گلستان و ترکمنچای – متن کامل
انتشارات پرنده
ویراستاران: آقایان محمدرضا بهزادی و رضا کسروی
تلفن: ۰۹۱۲۱۷۵۷۱۴۲
لینک خرید کتاب: نشر پرنده

اینستاگرام نشر پرنده
اینستاگرام آقای عباس حسین‌نژاد
اینستاگرام آقای محمدرضا بهزادی

تصاویر در ادامه
ادامه‌ی خواندن

آهنگ روسی «دو گیتار»

در این شب مهتابی
ای یار هفت سیم* من
حداقل تو با من به صحبت بنشین
که تمام وجودم سرشار از توست

شب و راه طولانی و قطار و نورهای دوردست
قلبم پر درد و غم
روحم پر اضطراب

گل‌های آبی و سرخ رنگ دشت را دوست می‌دارم
چشمان آبی‌ات همچون گل گندم
لبان سرخ‌ات همچون گل خشخاش

تو شمع همیشه روشن عزیز و زیبایی
سوزان بودی و ذوب شدی
عشق ورزیدی و ترکم کردی

عزیزکم، قسمت ما، زندگی با هم است
کنار تو، گلستان
دوری تو، رنج و عذاب

عمرم، محبوبم، قلبت را روی قلبم بگذار
کسی گناه تو را نمی‌شوید
بگذار مردم من را قضاوت کنند

پشت دیوار، دو گیتار، نواختن سر داده‌اند
نغمه‌ای آشنا از خاطرات کودکی
دلبرکم، نکند تویی؟

* گیتار هفت سیم

خواننده: وادیم کوزین (Vadim Kozin)
شاعر متن اصلی قبل از تغییر: آپولون گریگوریف (Apollon Grigoryev)
ترجمه: بهروز بهادری فر

داستان زندگی «وادیم کوزین»، خواننده و ترانه سرای روس، شنیدنی است.
پدرش تاجر و مادرش اصالتا کولی (روما) و اهل موسیقی بود. خوانندگی را از سنت پترزبورگ آغاز کرد و به زودی به شهرت رسید. رمانس‌های او که مانند دیگر رومانس‌های روسیه، از موسیقی کولی‌ها الهام گرفته‌اند، گوش‌نوازند.
او برای سیاستمدارانی مانند استالین، چرچیل، شارل دو گل و… موسیقی اجرا کرده است.
در مسکو، یک مامور «کا گ ب» (که بعدها خودش اعدام می‌شود) از وی درباره آهنگ‌هایی که برای لنین و استالین ساخته، سئوال می‌کند.
به فاصله کمی، به همجنسگرایی محکوم و به سیبری تعبید می‌شود. پس از گذشت مدتی، آزاد شده، اما دوباره او را تا پایان عمر به «ماگادان» تعبید می‌کنند.

آهنگ «دو گیتار» که ریشه‌های کولی دارد، بسیار معروف است و به اشکال مختلف و با تغییرات زیاد و توسط خیلی از خواننده‌های روس اجرا شده است.