بایگانی دسته: سینما

فیلم «مسکو اشک‌ها را باور ندارد»

«مسکو اشک‌ها را باور ندارد» به کارگردانی یکی از فیلم‌های خاطره‌انگیز ساخت شوروی سابق به کارگردانی ولادیمیر منشوف (۱۹۷۹) است که برنده جایزه اسکار به عنوان بهترین فیلم خارجی (۱۹۸۰) شده است.


داستان سه دختر شهرستانی است که برای کار به مسکو می‌آیند و در خوابگاه با هم دوست می‌شوند. یکی از آن‌ها به اسم «کاتیا» دختر صاف و صادق و باهوشی است. «آنتونینا» دوست پسر ساده‌ای دارد و قصد ازدواج دارند. «لودمیلا» سر و گوشش می‌جنبد، خیلی قری‌فری است و دنبال شوهر پولدار می‌گردد.
یکی از اقوام «کاتیا» که در مسکو خانه بزرگی دارد برای چند روز به مسافرت می‌رود و از «کاتیا» خواهش می‌کند که مواظب خانه باشد. «لودمیلا» به اصرار، «کاتیا» را مجاب می‌کند تا در خانه خالی مهمانی بگیرند و چند جوان پولدار را دعوت کرده و وانمود کنند که از خانواده بااصل و نصب و پولداری هستند.


یکی از مهمان ها با «کاتیا» دوست می‌شود. بعد از آن که «کاتیا» باردار می‌شود، دوست پسرش او را ول می‌کند، به این بهانه که دختر به او دروغ گفته بوده و ماجرای آن خانه و مهمانی ساختگی بوده.
«آنتونینا» با دوست پسرش ازدواج می‌کند و بچه‌دار می‌شود و زندگی ساده و صمیمی را در پیش می‌گیرد.
«لودمیلا» مدام دوست پسر عوض می‌کند و دچار یک مرد الکلی می‌شود و در نهایت تنها و مجرد باقی می‌ماند.

اما داستان «کاتیا» ادامه دارد. با وجود فقر و درس و کار، بچه‌اش را بزرگ می‌کند و مدیر کارخانه می‌شود. اما همچنان تنها است.
تا این که وقتی دخترش «الکساندرا» حدود ۱۵ سال سن دارد، اتفاقی با یک مرد خیلی ساده و خوش مشرب با نام «گوشا» در قطار آشنا می‌شود. مرد خیلی باغیرتی است، برای همین «کاتیا» از ترس این که مرد او را رها نکند، مدیر کارخانه بودنش را پنهان کرده و وانمود می‌کند که یک کارگر ساده است.
این داستان کش و قوس زیادی پیدا می‌کند چون «گوشا» متوجه می‌شود که «کاتیا» زن بانفوذ و موفقی است. اما در نهایت با هم ازدواج می‌کنند.

پیشنهاد می کنم این فیلم خوش ساخت و زیبا را ببینید.
قسمت اول
قسمت دوم

بهروز بهادری فر

آهنگ روسی «در آغوش پتوی مخملی»


در آغوش پتوی مخملی
رویای دیشب را به یاد می‌آورم
چه شد؟ برنده که بود؟
چه کسی باخت؟

مرور می‌کنم دوباره
عذاب می‌دهم خود را
واژه‌ای برایش ندارم
عشق بود آیا؟

شکارچی که بود؟ چه کسی شکار شد؟
برعکس بود به غایت
گربه سیبری خانگی که مدام خِرخِر می‌کرد
چه فهمید؟

که بود که فقط با یک توپ
به این دوئل خودرایی آمده بود؟
این قلب تو بود که از جای کنده شد؟
یا قلب من؟

چه بود این؟
چیست این تمنا و افسوس؟
کاش می‌دانستم، پیروز شدم؟
یا باختم؟

خواننده: Valentina Ponomaryova
آهنگساز: Andrey Petrov
شاعر: Marina Tsvetaeva
ترجمه: بهروز بهادری فر

آهنگ‌ «در آغوش پتوی مخلمی» یکی از آهنگ های فیلم «رمانس بی رحم» (A Cruel Romance) محصول سال ۱۹۸۴ به کارگردانی «الدر ریازانوف» است.
این فیلم بر اساس رمانی به نام «دختر بی جهاز» یا «عروس بی نوا» نوشته «آلکساندر آستروفسکی» (۱۸۷۸)، یکی از نویسندگان شاخص روس ساخته شده است.

شعر از مارینا تسوتایوا، شاعر برجسته روس است که پس از اعدام شوهرش، خودکشی کرد. محققان ادبی اعتقاد دارند که این شعر اشاره به رابطه شاعر با یک زن دارد.

آهنگ: سرزمین جادویی عشق


همچو پروانه به دور شمع
بی‌تاب سرزمین جادویی عشقم
آن‌جا که عزیز و محبوبم
آن‌جا که روزها خالی از تکرارند
آن‌جا که رها از وحشت و ترسم
سرزمین دلفریب عشق
یگانه جایگاه خوشبختی

روزگار می‌چرخد
نیستی کنارم
یا دروغ می‌بافی، آسان
اکنون می‌دانم که
عشق، سرزمین ریاکاران است
ساده‌دلم، گناه من نیست
عشق، سرزمین دروغگویان است
همه فریبکارند
در برابرت اشک می‌ریزم چرا؟
بی‌بهانه لبخند می‌زنم چرا؟
در این سرزمین بی‌وفای عشق
همه خیانتکارند

می روید این گل، دوباره
از میان هر چه رنج و مانع
عشق، سرزمین بهار است
یگانه جایگاه خوشبختی

خواننده: Valentina Ponomaryova
ترانه: Eldar Ryazanov
آهنگساز: Andrey Petrov
ترجمه: بهروز بهادری فر

آهنگ‌ «سرزمین جادویی عشق» یکی از آهنگ های فیلم «رمانس بی رحم» (A Cruel Romance) محصول سال ۱۹۸۴ به کارگردانی «الدر ریازانوف» است.
این فیلم بر اساس رمانی به نام «دختر بی جهاز» یا «عروس بی نوا» نوشته «آلکساندر آستروفسکی» (۱۸۷۸)، یکی از نویسندگان شاخص روس ساخته شده است.