عشق
گاه همچو ماری بر دل می خزد
و طلسمش را
بر جان و دلت می افکند.
گاه همچو کبوتری کوچک
یک روز تمام بر لب پنجره ات
به اندوه می نشیند.
گاه همچو شبنم سرمازده می درخشد
و گاه از درون میخکی خوابآلود
بیرون می جهد.
گاه حیله گرانه تو را
از هر آنچه شاد و آرام است
دور می کند.
و گاه در هیات ویولونی دلتنگ
گریه و نغمه غمگین سر می دهد.
و عشق، زمانی که حتی باور کردنش هولناک است
در لبخند یک غریبه جا خوش می کند.
— آنّا آخْماتُووا
شاعر روس (۱۹۶۶-۱۸۸۹)
ترجمه: بهروز بهادری فر
یک شعر بسیار زیبا بود
ممنونم از توجه شما.
بازتاب: ویدئو غریبه – رادیو موزیک – دانلود آهنگ جدید